اي دختر خورشيد لب تشنه
اي کوچک لبريز از اندوه
يک شب پس ازآن انتظار سخت
ديدي که بابا آخرش آمد
چون هديه اي زيبا درون ظرف
آن شب براي تو سرش آمد
برخيز طوفان کن بگو مردم
آن لحظه موعود مي آيد
آن تک سوارآشنا با صبح
تا شب شود نابود مي آيد
فرياد خواهد زد که هان مردم
راه خدا پايان نمي گيرد
هرگز پيام سرخ عاشورا
در کربلا پايان نمي گيرد