بسم الله الرحمن الرحيم
« إلهي هذه أزمَة نَفسي عَقَلتُها بعِقال مَشيّتك و هذه أعباء ذنُوبي دَرَأتُها بعَفوك و رَحمَتك و هذه أهوائي المُضِّلةُ وَكَلتُها إلى جَنابِ لُطفِكَ ورأفَتكَ...»
حاليا مصلحت وقت در آن ميبينم
كه كشم رخت به ميخانه و خوش بنشينم
جام مي گيرم و از اهل ريا دور شوم
يعني از خلق جهان پاكدلي بگزينم
جز صراحيّ و كتابم نبود يار و نديم
تا حريفان دغا را به جهان كم بينم
سر به آزادگي از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست كه دامن ز جهان برچينم
پس كه در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقيّ و مي رنگينم...
تفالي به خواجه ي شيراز زديم و اين آمد...
الله اعلم...
اينجا واگذار شد.
بعون الله الملك الاعلي.