باسمك يا الله.
درمان درد من نبود غير درد عشق
اين درد را ز لطف بيفزا دوا مكن!
دو شب جمعه مهمان سفره كميل حضرت شديم و يك روز جمعه ميهمان سفره ي مهمانسرايشان.
دلمان كه گير اين خاندان بود، نمك گيرشان هم شديم...
راست گفتند! تقصير و كوتاهي از من است كه مهمان سفره شان مي شوم و صاحب سفره را نمي شناسم. ويلٌ لي...
« خدايا! بر ما بي چشم و رويان نمك نشناس رحم كن!
در اين خانه ي جهان كه ميهمانيم، چشم از صاحب خانه گرفته ايم و به سفره و غذا دوخته ايم. ولي نعمتمان را به ما بشناسان كه در يابيم: و بِيُمنِهِ رُزِقَ الوَرَي »*
.
دلم هواي تو كرده بگو چه چاره كنم؟
---------------------
* سيد مهدي شجاعي