سلام
تسليت عرض ميكنيم. اينجا كه ميايم ديگه با احتياط ميايم. تحمل شنيدن روضههاي اينجا سخت شده.
صحبت از موسي و طور و ذوق عمراني بس است !!
من پدر ميخواستم ؛ توضيح عرفاني بس است
قرعه آن قبله ي سيار بر ما اوفتاد
اي خرابه؛ غبطه برديوار نصراني بس است
بوسه اي بر من بدهكاري ز وقت رفتنت
پس ادا كن قرض خود ؛ اين صبر طولاني بس است
شرح مويي كه ندارم بيش از اين از من مخواه
از پريشان حالي ام هر قدر ميداني بس است
محمدسهرابي
سلام.ه.ح.م.ف/ا.ق.ق.غ.م.ب.م.است
انگار امشب سالكرد اونشب عجيبه! كه يه سر رو تو يه تشت جلوي يه دختر بچه گذاشتن و دخترك در آغوش سري كه هنوز از لباش صوت قرآن به گوش (به گوش اهل) ميرسد آرميد و ديگر نگريست
عدد روزهايي که زينب(س)، حسين(ع) عزيزتر از جانش را نديده است، رو به ازدياد است. چه جانکاه و سخت و ثقيل است براي دل خواهر داغدار... ديگر اين کاروان شناخته نميشود. شدت حادثه، همه را سپيد موي و قامت خميده کرده. زنجير اسارت بر دستها و پاهاي اهل بيت پيامبر بوسه مي زند. سوگ پشت سوگ و مرثيه بر مرثيه مي سرايند و به سمت کوفه و شام مي روند. نواي درد و عزايشان را مي شنوي؟ اين سکينه (س)، نازدانه ي پدر و عموست؛ که اين گونه وداع مي خواند و خاک پدر را در آغوش گرفته است و ناله اش دل عرش را کباب مي کند:
اَلا يا کَربَلا نُوَدِّعُکَ جسماً بِلا کَفَنٍ و لا غُسلٍ دَفيناً اَلا يا کَربَلا نُوَدِّعُکَ روحاً لِاَحمَدِ و الوَصيِّ مَعَ الاَميناً