سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ای علی که جمله عقل و دیده ای........شمه ای واگو از آنچه دیده ای........آن چه دیدی که مرا زان عکس دید........در دل و جان شعله ای آمد پدید؟!........آن چه دیدی برتر از کون و مکان........که به از جان بود و بخشیدیم جان؟!........در شجاعت شیر ربّـا نیستی........در مروّت خود که داند کیستی!........بازگو ای باز عرش خوش شکار........تا چه دیدی این زمان از کردگار؟........چشم تو ادراک غیب آموخته........چشمهای حاضران بر دوخته........راز بگشا ای علی مرتضی........ای پس از سوء القضا حسن القضا........چون تو بابی آن مدینه علم را........چون شعاعی آفتاب حلم را........باز باش ای باب بر جویای باب........نارسد از تو قشور اندر لباب........باز باش ای باب رحمت تا ابد.......بارگاه ماله کفواً احد........امّت وحدی یکی و صد هزار........بازگو ای بنده بازت را شکار

منوی اصلی
]]]]]]]]]]]
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
 RSS 

دوستان
]]]]]]]]]]]

مولا
بندیر
پنجره
بشری
حوریب
الف دام
کرشمه
محرمانه
طالب یار
تشنه لب
زائر محرم
از نیستان
اِســـکالپل
سقا خانه
خیبر شکن
عطای کثیر
حمیدستان
نهانخانه دل
ایران اسلام
یک وجب دل
سلالة النبی
عشاق الزهرا
خیمه ی سبز
لطیف لم یزالی
عبور باید کرد...
آقا حمید (باکری)
آقا مهدی (باکری)
نسیمی از بهشت ...
تا یوسفم از چاه برآید...
سی صد و سیزده بهشتی
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس


مطالب قبلی
]]]]]]]]]]]

موضوعات وبلاگ
]]]]]]]]]]]


اشتراک در خبرنامه
]]]]]]]]]]]
 
آمار بازدیدها
]]]]]]]]]]]
امروز: 8 بازدید
کل بازدید ها: 189629

آهنگ وبلاگ
]]]]]]]]]]]


جستجوی مطالب
]]]]]]]]]]]


یکشنبه 88 خرداد 24 || 9:36 عصر

روایت 15

قَالَ رَسولُ الله:

إنّ فاطِمَةَ خُلِقَت حوریّةً فی صُورَةِ اِنسیّة ٍ
فاطمه حوریه ی بهشتی است که در صورت انسانی آفریده شده است.

پ.ن1. میلادت مبارک « مادر » !
پ.ن2. تو نیز « فرزندم » خطابم خواهی کرد...؟




موضوع نوشته:روایت

سخن دوستان ()


جمعه 88 خرداد 22 || 11:50 عصر

روایت 14

امام محمد باقر (ع) فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت قبرحسین بن علی (ع) امر کنید؛ چرا که زیارت او بر هر مؤمنی که به امامت او از سوی خدای عزّوجل اعتراف داشته باشد فرض و لازم است.

پ.ن1. حال خونین دلان که گوید باز...
پ.ن2. به اشاره ی انگشت
          جهان ارادت داشت
          چه کور بود چشمی
          که تنها انگشترت را دید. *
پ.ن3. یادش بخیر...
          اول دبستان
          آموزگارم می گفت:
          بنویس " آب "
          تا همیشه به یاد "حسین (ع) " باشی.**
پ.ن4. ادبیات دل، این روز ها فقط گریه است. چه شد که...
------------------------
* حمیدرضا شکارسری
** ابراهیم جمیلی




موضوع نوشته:روایت

سخن دوستان ()


دوشنبه 88 خرداد 11 || 3:58 عصر

روایت 13

غافل مباش، که از تو غافل نمانده اند...

قَالَ عَلِیٌ علیه السّلامَ:
خنده پیامبر خدا (ص) از حد تبسم تجاوز نمی کرد (و از قهقهه نهی می نمود).
روزی با شماری از جوانان انصار که گرد هم به گفت و گو نشسته بودند (و با پیش کشیدن سخنان بیهوده) قاه قاه می خندیدند، برخورد کرد (همانجا از آن همه غفلت بر آشفت و) فرمود: ساکت باشید چه خبر است!
« هر کس که آرزو های طول و دراز، او را فریفته ساخته و دستش را از کارهای خیر کوتاه کرده است، باید به گورستان رود و از گذرگاه مرگ و جهان آخرت، پند و عبرت بگیرد. همیشه به یاد مرگ باشید، که مرگ ویران کننده ی لذت هاست ». *

پ.ن1. فَوَرَبّکَ لَنَسئَلَنّهُم اَجمَعینَ عَمّا کانُوا یَعمَلونَ. **
         قسم به پروردگار تو، از همه ی ایشان سؤال خواهیم کرد از آنچه می کنند.
پ.ن2. کاروان رفت و تو در خواب و بیابـان در پیش
         وَه که بس بی خبر از غلغل چندین جرسی

--------------------------------------
* وسائل الشیعه – ج12 – ص 119
** سوره ی مبارکه ی حجر – آیات 92 و 93




موضوع نوشته:روایت

سخن دوستان ()


شنبه 87 اسفند 17 || 11:49 عصر

روایت 12

* ظهور امری الهی است که در وقتش انجام می پذیرد، پس ای فرزند بهترین کنیزان تا کی منتظر باشیم؟ پدر و مادم فدایت باد، نصرت نزدیک را از جانب پروردگار بشارت فرما.

** هر کس امانت پدران و فرزندانم را بپذیرد اما "مهدی" را انکار کند همانند کسی است که به همه ی انبیاء اعتراف نماید اما محمد(ص) را منکر شود.

پ.ن1. اللهمَ صَلِّ عَلی مُحَمَدِ وَ آل مُحَمَّد وَ صَلِّ عَلی مُحَمّدِ جَدّهِ وَ رَسولِکَ السّیّدِ الاکبَر وَ عَلی أبیهِ السیّد الاصغَرِ وَجَدّته الصدّیقَة الکُبری فَاطِمَةَ بِنتِ مُحَمّد وَ عَلی مَنِ اصطَفَیتَ مِن آبائه البَرَرَة
پ.ن2. ظلّ ممدود خم زلف تو ام بر سر باد...

----------------------------
* موسوعه احادیث امیر المؤ منین- ج1- ص90
** امام صادق (ع)- کمال الدین- ج2- ص82




موضوع نوشته:روایت

سخن دوستان ()


شنبه 87 دی 28 || 3:27 عصر

غسل ده این منبر از آلودگان

پس از آنکه یزید در محراب نشست و اسرای آل رسول در مسجد حاضر شدند، برای تبرئه کردن خود از جنایتی که مرتکب شده و به خاطر عوام فریبی، امر کرد خطیبی به منبر برود و از آل ابی سفیان و یزید مدیحه سرایی کند و علی بن ابی طالب (ع) و حسین بن علی (ع) را مورد نکوهش قرار دهد.
خطیب این دستور شیطانی را اطاعت کرد و بالای منبر رفت و علیه هادیان راستین، به هتاکی و پرده دری پرداخت و به آنچه خود و امیرش لایق بود، زبان گشود. در چنین وضعی امام (ع) سکوت را شکست و با خشم فریاد زد:
وای بر تو ای خطیب هتاک! تو خشنودی مخلوق را به خشم خداوند فروختی و جایگاه خود را آتش دوزخ قرار دادی.
با این فریاد کوبنده،نفس در سینه ی خطیب مزدور حبس شد و فضای مسجد را سکوت پر معنایی فراگرفت و مردم متوجه امام (ع) شدند، سپس فرمود:
ای یزید! رخصت ده تا بر این چوب ها بالا روم و سخنانی بگویم که خشنودی خداوند را در پی داشته باشد و موجب ثواب و اجر حاضران گردد.
به هر حال یزید از رخصت امتناع کرد، ولی حاضران سکوت مجلس را شکسته و از هر طرف از یزید خواستند که درخواست امام را اجابت کند. او گفت:
اگر او به منبر برود، پایین نمی آید تا اینکه مرا و آل ابی سفیان را رسوا کند.
معاویة بن یزید که در جمع بود،گفت: پدر! اجازه بده، صدایش به جایی نمی رسد. یزید جواب داد: فرزندم! شما اینان را نمی شناسی، این ها فصاحت را از پدرانشان به ارث برده اند، می ترسم از خطابه اش فتنه ای به وجود آید که وبالش گریبان گیر ما شود.
حاضران مجددا تقاضا را تکرار کردند، یزید لرزه بر اندامش افتاد و گفت: این جوان از خاندان محمد (ص) است که علم را از سرچشمه نوشیده اند...*

**************
وقتی آدم آن خطبه را می خواند افتخار می کند. افتخار برای ما شیعیان است. آمد و گفت: اجازه می دهی روی تخته پاره ها بروم؟حضرت اگر آن روز "منبر" می گفت، امروز یقه مان گیر بود. می گفتند امام سجاد (ع) به منبر یزید هم منبر گفته است. پس هر منبری احترام دارد اما نه! حضرت فرمود "تخته پاره"...**

پ.ن1. منبر؟! نه اشتباه نکنید، این هم منبر نیست! شنیده اید که "شرف المکان بالمکین" ؟ بیچاره این تخته پاره
          ها که سنگینی تو را تحمل می کنند! منبرت ویران باد...
پ.ن2. پیش تر مبـارکی می شناختم سیاه چهره، که سمبل خنـده بود و نشاط آور مردمان! اما این روزها مبارکی
          نا مبارک دیدم، که فقط عروسک گردانش را شـاد می کنـد. بـازیچه ای که مهــر سیــاهی بر دلش خــورده،
          عروسکی که نه مبارک است، و نه حُسنی برایش مانده!
پ.ن3. اینجا همیشه قانون داشت. بدنه ی اصلی متن ها اغلب کـلام معصوم بوده. قانـون شکنی این مدتمــان را
          ببخشایید. هر چند که عشق ارباب قانون نمی شناسد...
پ.ن4. خیانتکاران عرب هم بدانند که سرنوشت آنان بهتر از یهودیان جنگ احزاب نخواهد بود که خداونـد فرمود: "و
          اَنزَلَ الَّذین ظَاهَرُوهُم مِن اَهلِ الکِتَاب وَ مِن صَیَاصِیِهم ..."
          جانم هزار بار فدایت...

-------------------------------------
* لهوف سید بن طاووس – ص 165
** کلام دلنشین استاد فاطمی نیا




موضوع نوشته:روایت

سخن دوستان ()


<      1   2   3   4   5   >>   >