سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ای علی که جمله عقل و دیده ای........شمه ای واگو از آنچه دیده ای........آن چه دیدی که مرا زان عکس دید........در دل و جان شعله ای آمد پدید؟!........آن چه دیدی برتر از کون و مکان........که به از جان بود و بخشیدیم جان؟!........در شجاعت شیر ربّـا نیستی........در مروّت خود که داند کیستی!........بازگو ای باز عرش خوش شکار........تا چه دیدی این زمان از کردگار؟........چشم تو ادراک غیب آموخته........چشمهای حاضران بر دوخته........راز بگشا ای علی مرتضی........ای پس از سوء القضا حسن القضا........چون تو بابی آن مدینه علم را........چون شعاعی آفتاب حلم را........باز باش ای باب بر جویای باب........نارسد از تو قشور اندر لباب........باز باش ای باب رحمت تا ابد.......بارگاه ماله کفواً احد........امّت وحدی یکی و صد هزار........بازگو ای بنده بازت را شکار

منوی اصلی
]]]]]]]]]]]
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
 RSS 

دوستان
]]]]]]]]]]]

مولا
بندیر
پنجره
بشری
حوریب
الف دام
کرشمه
محرمانه
طالب یار
تشنه لب
زائر محرم
از نیستان
اِســـکالپل
سقا خانه
خیبر شکن
عطای کثیر
حمیدستان
نهانخانه دل
ایران اسلام
یک وجب دل
سلالة النبی
عشاق الزهرا
خیمه ی سبز
لطیف لم یزالی
عبور باید کرد...
آقا حمید (باکری)
آقا مهدی (باکری)
نسیمی از بهشت ...
تا یوسفم از چاه برآید...
سی صد و سیزده بهشتی
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس


مطالب قبلی
]]]]]]]]]]]

موضوعات وبلاگ
]]]]]]]]]]]


اشتراک در خبرنامه
]]]]]]]]]]]
 
آمار بازدیدها
]]]]]]]]]]]
امروز: 25 بازدید
کل بازدید ها: 189858

آهنگ وبلاگ
]]]]]]]]]]]


جستجوی مطالب
]]]]]]]]]]]


پنج شنبه 87 دی 12 || 7:55 عصر

شب پنجم محرم - آخرین سرباز

غیرتت کم از مردان آل هاشم ندارد.
نواده ی علی، زاده ی حسن، پرورده ی حسین (ع) خیمه نشین نمی ماند.
ولیّ ِ خدا در محاصره ی تیغ نامردان باشد و عبدالله مردی نکند؟ سپاه زینب رجز بخواند و رزم کند، ولی عبدالله سپر عمویش نباشد؟ حسین (ع) به خون علی اصغر وضو کند، ولی عبدالله در محراب نماز عشق نگزارد؟
هیهات که چنین باشد...
آنقدر مرد بودی که عمه نیز به گردت نرسد. آنقدر شیر بودی که شمشیر در برابرت بازیچه ی طفلان باشد.
دل که دریایی باشد، اگر تنگ شود، طوفان می کند! طوفان تو عمه را به ساحل فرستاد و عمو را نا آرام کرد.
آخرین سرباز! در قتلگاه به قطع الیمین اقتدا کردی، قربة إلی الله...
الله اکبر!

دل از هجـــــر عمویم سوخت عمه
به جــــــانم آتشی افــــروخت عمه
من از عشق عمو ای عمه مستم
دل از غیر عمـــو عمـــــه گسستم
روم تـــــا دامــــن مهــــــرش بگیرم
چـــو اصغر اندر آغوشش بمیــــــرم

پ.ن. حال دل.




موضوع نوشته:سوگواره

سخن دوستان ()