سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ای علی که جمله عقل و دیده ای........شمه ای واگو از آنچه دیده ای........آن چه دیدی که مرا زان عکس دید........در دل و جان شعله ای آمد پدید؟!........آن چه دیدی برتر از کون و مکان........که به از جان بود و بخشیدیم جان؟!........در شجاعت شیر ربّـا نیستی........در مروّت خود که داند کیستی!........بازگو ای باز عرش خوش شکار........تا چه دیدی این زمان از کردگار؟........چشم تو ادراک غیب آموخته........چشمهای حاضران بر دوخته........راز بگشا ای علی مرتضی........ای پس از سوء القضا حسن القضا........چون تو بابی آن مدینه علم را........چون شعاعی آفتاب حلم را........باز باش ای باب بر جویای باب........نارسد از تو قشور اندر لباب........باز باش ای باب رحمت تا ابد.......بارگاه ماله کفواً احد........امّت وحدی یکی و صد هزار........بازگو ای بنده بازت را شکار

منوی اصلی
]]]]]]]]]]]
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
 RSS 

دوستان
]]]]]]]]]]]

مولا
بندیر
پنجره
بشری
حوریب
الف دام
کرشمه
محرمانه
طالب یار
تشنه لب
زائر محرم
از نیستان
اِســـکالپل
سقا خانه
خیبر شکن
عطای کثیر
حمیدستان
نهانخانه دل
ایران اسلام
یک وجب دل
سلالة النبی
عشاق الزهرا
خیمه ی سبز
لطیف لم یزالی
عبور باید کرد...
آقا حمید (باکری)
آقا مهدی (باکری)
نسیمی از بهشت ...
تا یوسفم از چاه برآید...
سی صد و سیزده بهشتی
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس


مطالب قبلی
]]]]]]]]]]]

موضوعات وبلاگ
]]]]]]]]]]]


اشتراک در خبرنامه
]]]]]]]]]]]
 
آمار بازدیدها
]]]]]]]]]]]
امروز: 8 بازدید
کل بازدید ها: 189841

آهنگ وبلاگ
]]]]]]]]]]]


جستجوی مطالب
]]]]]]]]]]]


شنبه 87 دی 14 || 7:33 عصر

شب هفتم محرم - قنداقه ی علی اصغر

ببین! اینجا کسی نیست که از حرم رسول الله حراست کند. حتی موحدی نیست که از " یُخافُ اللهُ فینا " سخن بگویم.
به بهانه ی وداع با تو بر در خیمه می آیم که بوسه ای از رخ ماهت بگیرم، انگار تیغ نیز در حسرت بوسه ای از حنجر تو بوده. تیغ در بوسیدنت، بر من پیشی گرفت؛ و تو در وداع، از من...
حرمله کمان بر کشید و قامت من نیز کمان شد. ملعون! چنان چله می کشی که انگار می خواهی شیری را بیفکنی. این طفل شیرخوار است نه شیر...
انتقام بدر را چه به بدر ِ شش ماهه ی اهل حرم؟
کاش سکینه نپرسد: « یَا اَبَةُ لَعَلّکَ سَقَیتَ اَخَی الماء » بابا به برادرم آب دادی؟

لَیتَکُم فی یَوم ِ عاشــــورا جَمیعاً تَنظُرونی
کَیفَ اَستَسقی لِطِفلی فَاَبوا اَن یَرحَمونی

ای کاش در روز عاشورا همه ی شما بودید و می دیدید
که چگونه برای کودکم طلب آب کردم و آن قوم به من رحم نکردند.

پ.ن1. کودک چقدر می خورد از نهر آب، آب؟
پ.ن2. قنداقه، دست بسته، باب الحوائج.
          چون نخل، بلند و دست ما کوتاه است
          گیریم ثمر، ز شاخ کوچکتر او...
پ.ن3. حال دل.




موضوع نوشته:سوگواره

سخن دوستان ()