سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ای علی که جمله عقل و دیده ای........شمه ای واگو از آنچه دیده ای........آن چه دیدی که مرا زان عکس دید........در دل و جان شعله ای آمد پدید؟!........آن چه دیدی برتر از کون و مکان........که به از جان بود و بخشیدیم جان؟!........در شجاعت شیر ربّـا نیستی........در مروّت خود که داند کیستی!........بازگو ای باز عرش خوش شکار........تا چه دیدی این زمان از کردگار؟........چشم تو ادراک غیب آموخته........چشمهای حاضران بر دوخته........راز بگشا ای علی مرتضی........ای پس از سوء القضا حسن القضا........چون تو بابی آن مدینه علم را........چون شعاعی آفتاب حلم را........باز باش ای باب بر جویای باب........نارسد از تو قشور اندر لباب........باز باش ای باب رحمت تا ابد.......بارگاه ماله کفواً احد........امّت وحدی یکی و صد هزار........بازگو ای بنده بازت را شکار

منوی اصلی
]]]]]]]]]]]
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
 RSS 

دوستان
]]]]]]]]]]]

مولا
بندیر
پنجره
بشری
حوریب
الف دام
کرشمه
محرمانه
طالب یار
تشنه لب
زائر محرم
از نیستان
اِســـکالپل
سقا خانه
خیبر شکن
عطای کثیر
حمیدستان
نهانخانه دل
ایران اسلام
یک وجب دل
سلالة النبی
عشاق الزهرا
خیمه ی سبز
لطیف لم یزالی
عبور باید کرد...
آقا حمید (باکری)
آقا مهدی (باکری)
نسیمی از بهشت ...
تا یوسفم از چاه برآید...
سی صد و سیزده بهشتی
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس


مطالب قبلی
]]]]]]]]]]]

موضوعات وبلاگ
]]]]]]]]]]]


اشتراک در خبرنامه
]]]]]]]]]]]
 
آمار بازدیدها
]]]]]]]]]]]
امروز: 150 بازدید
کل بازدید ها: 194086

آهنگ وبلاگ
]]]]]]]]]]]


جستجوی مطالب
]]]]]]]]]]]


جمعه 86 دی 28 || 3:19 عصر

روایت 2

بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ کِتابُ الله وَجَدّی مُحَمّّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلّی الله عَلَیْه و الِهِ...

ای قوم برای چه خون مرا حلال می‌دانید آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟
آیا به شما نرسید، قول جدم در حق من و برادرم حسن علیه السلام؟

هذانِ سَیّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ...

من نه حلال خدا را حرام و نه حرام خدا را حلال کرده ام...

- بُغضاً مِنا لِأبیک...

پ.ن 1. برخیز و ببین داعیه داران خلافت                         
          زآغاز چه گفتند و چه کردند به غایت
          بنگر شتر کینه ی صفین وجمل را                        
          کین پینه پیشانی یاران دغل را

          تثلیث نفاقند و به یک شرک شریکند                    
          قوم شتر کینه ی بغضا لابیک اند...
پ.ن 2. وبلاگ مولایم، به احترام فرزندان شهید مولایش تا اربعینشان سکوت می کند...

پ.ن 3. دلم هوایی شماست بانو، خرابه ی شما...تا 5 صفر که داغدارتان می شود...یا رقیه(س)ادرکینی...


موضوع نوشته:روایت

سخن دوستان ()


شنبه 86 دی 22 || 6:40 عصر

سوگواره 1

ای یـار مهربانم؛ بابای خسته جانم
برخیز و بین ملالم؛ من بر تو میهمانم
ای دختـر عـزیـزم؛ مهمان اشـک ریـزم
من سر به تن ندارم؛از جا چگونه خیزم
بابا به جان زهـرا؛ سیـرم از ایـن زمانه
بین پیکرم کبود است؛ از ضرب تازیانه
دیدم چه ها کشیدی در عالم اسیری
تو درس صبــر باید از مــادرم  بگیــری
بابا به کوفه دشمن؛ فریاد جنگ میزد
بر دختــران زهــرا؛ از بام  سنگ میزد
دور از شما نبودم ای لاله ی کبودم
هنگام سنگ باران؛ من روی نیزه بودم
آمد صدای قــرآن نــوری به دل نشاندی
گفتم بخوان دوباره؛ بابا چرا نخواندی ؟
جانا مگر ندیدی اشرار کوفه  پستند
قرآن به نیزه خواندم؛ پیشانی ام شکستند
بابا شبی ز ناقه افتادم و نمردم
دور از نگاه عمه؛ سیلی ضجر خوردم
آن شب که ناله کردی از دست  ضجر نامرد
از غیرتش به حالت  عباس گریه میکرد

تا شام من پدرجان دنبال سر دویدم
اما سر عمو را بر نیزه ها ندیدم
این نکته  را نگویی با  مـــادر اباالفضل

بر نیزه ها نمی ماند آخر سر اباالفضل

پ.ن1.شاعر: ...
پ.ن2. نمی دانم...نمی دانم اینجا را خرابه بنامم یا بیت الرقیه...امر، امر شماست بانو...خانه یا خرابه...؟گرچه داغتان خانه را خراب می کند...




موضوع نوشته:سوگواره

سخن دوستان ()


چهارشنبه 86 دی 19 || 10:6 عصر

روایت 1

حضرت مولا (ع) و سرزمین کربلای حسین (ع)

از ابن عباس نقل شده است که گفت : من با امیرالمومنین به صفّین می رفتیم. چون به نینوا رسیدیم، با فریاد بلند فرمود : " ابن عباس، اینجا را می شناسی؟ " گفتم : " نه یا امیر المومنین ". فرمود : " اگر چون من آن را می شناختی، از آن نمی گذشتی تا چون من گریه کنی "...
گریه طولانی فرمود که ریشش خیس شد و اشکش بر سینه روان گردید... و من هم گریستم...
و می فرمود : " آه، آه، چیست میان من و خاندان ابی سفیان؟!... چیست میان من و آل حزب شیطان و دوستان کفر؟!... صبراً یا ابا عبدالله... پدرت هم آنچه تو از آنها می بینی، خواهد دید "...


پ.ن.1 السَلام عَلی مَن بَکَتهُ ملائِکةُ السَماء...
پ.ن.2 باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
پ.ن.3 نفس المهموم، ص 19
پ.ن.4 روایت کربلا، یدالله بهتاش، ص 39
پ.ن.5 التماس دعا




موضوع نوشته:روایت

سخن دوستان ()


پنج شنبه 86 دی 6 || 9:38 عصر

مولا در آینه ی نگاه دیگران 2

فاطمه دختر رسول الله صل الله علیه و آله فرمود:

رسول خدا (ص) عصر عرفه نزد ما آمد و فرمود: خداوند به شما می بالد و شما را (به طور عام) و علی (ع) را (به طور خاص) مورد آمرزش خود قرار داده است. من فرستاده ی خدا به سوی شما هستم، و حامی خویشانم نیستم (یعنی به صرف آنکه اهل بیتم خویشان من هستند، سخنانی نمی گویم که شایسته ی آن نباشند).
این جبرئیل است که مرا باز می گوید که نیکبخت – آن نیکبخت راستین که نیک بختیش فراگیر است – کسی است که به علی (ع) در دوران حیات و پس از درگذشتش مهر ورزد.

 پ.ن1. غدیر خم که مولایت ولی شد
          نبی در قالب دیگر علی شد
          علی هم رحمت و عین عذاب است
          علی گمراهی و راه صواب است
          علی هم رحمةٌ للعالمین است
          فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

پ.ن2. الهی، ای فلک! دیگر نگردی
         اگر دور سر حیدر نگردی...!
         الهی، ای نفس! بی حُبِِّ مولا
         اگر رفتی، به سینه بر نگردی...!
پ.ن3. تبریک...




موضوع نوشته:مولا در آینه نگاه دیگران

سخن دوستان ()


دوشنبه 86 دی 3 || 10:2 عصر

نهج 18

گویی دنیا یک روز بود و گذشت، یا ماهی بود و سپری شد. تازه های دنیا کهنه شده، و فربه هایش لاغر گردیدند، سپس به سوی جایگاهی تنگ، و در میان مشکلات بزرگ، و آتشی پر شراره می روند…
و در میان آنان "پرهیزکاران را گروه، گروه به سوی بهشت رهنمون می شوند"، آنان از کیفر و عذاب در امانند، و از سرزنش ها آسوه، و از آتش دورند، و در خانه های امن الهی، از جایگاه خود خشنودند، آنان در دنیا رفتارشان پاک، دیدگانشان گریان،شب هایشان با خشوع و استغفار چونان روز، و روزشان از ترس گناه چونان شب می ماند...
پس خداوند بهشت را منزل گاه نهایی آنان قرار داد، و پاداش ایشان را نیکو پرداخت،"که سزاوار آن نعمت ها بودند"، و لایق مُلکی جاودانه، و نعمت هایی پایدار شدند...

پ.ن. انّا لله و انّا إلیه راجِعون...
پ.ن. فاطمه.ا، بی دست؛ فاطمه.م، بی رأس؛ شبنم، إرباً إربا...خدایا! قربانگاه بود یا قتلگاه...؟
        مریم! فکه را به خاطر داری؟ با هم، هم پیمان شده بودیم...حالا تنها حلقه ی باقی مانده ی زنجیر، من ِ روسیاهم...
پ.ن. الهی! بر سفره رسول الله میهمانشان کن...




موضوع نوشته:نهج

سخن دوستان ()


<      1   2