• وبلاگ : ...مولايم
  • يادداشت : نامه 4
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام...

    ز دست كوته خود زير بارم

    كه از بالا بلندان شرمسارم/// زيارت خواني هاتون قبول خودشون.. انشا الله تا از صراط به سلامتي رد نكردن ازتون جدا نشن...

    انشا الله همسايه ديوار به ديوار خود آل بيت باشين

    ///////////////////

    عزاي شما كه در فرياد هم كه نمي شود بانو...


    در راه اشاعه فرهنگ اهلبيت موفق باشيد ...يا علي

    سلام سادات جون حال شما

    اين نامه خيلي زيبا دلنشين بود.. دمت شما ..يه سرم به ما بزن. التماس دعا. پناه مي‌برم به آفريدگار فلق

    و ماجراي طناب... و سيلي.... و دردي که در دل شيعيان ماند...

    مثال همان بغضي که در گلوي مولايمان ماند....

    اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي

    يا علي

    معرفت!

    سلام خدمت خواهر بزرگوارم

    خواهش ميكنم... بارها گفتم كه استفاده از تمام قسمتهاي وبلاگ جايز و بدون اشكال هست... هركس هر قسمت از وبلاگ رو كه ميخواد ميتونه ازش استفاده كنه!!

    اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي

    يا علي

    معرفت!

    سلام
    بد كه نميده :) همش خير هست . بسته به اين داره كه ما چطور نگاه كنيم . كه خب معمولاً خوب هم نگاه نميكنيم :(
    يه سرماخوردگي ساده بي حوصلگي محض !! به هم ميده و حال هيچ كاري رو هم ندارم و تو فكر عمهء سادات هستم كه دل نگران همه و دختر برادرش بود و نماز شبش و ..... :((
    چشم ضحي سادات . شما هم ما رو دعا كنيد ! به اسم ها :)

    دستگير عالمم اما دو دستم بر سر است

    من چهل منزل رخم نيلي و چشمانم تر است

    گر به من گويند بابا را نخوان ؛سيلي نخور

    صورتم سازم سپر ؛ گويم که بابا بهتر است

    قد و بالاي سه ساله دختري زانو بغل

    از قد يك چكمه ي شمر حرامي كمر است

    شام را ويران كنم ؛ ورنه رقيه نيستم

    ذكر صبح و شام اينها صبّ جدم حيدر است

    غائبين كوچه بر من عقده خالي كرده اند

    هركه ديدم گفت رويت مثل روي مادر است

    ميشود فهميد از آن حمله مركب سوار

    آمده گيسو كشي ؛ كي در شكار معجر است

    گر زمين گيرم به عمه اقتدا خواهم نمود

    چاره دردم غفط يك بوسه از ان حنجر است

    وجه تشبيه سر من با سر تو اين بود

    هر دو صورت سوخته ، گيسو پر از خاكستر است

    ....

    عفو كنيد ما رو

    اما ...

    يا علي

    به نام خدا
    سلام
    ببخشيد که دير آمديم...
    شعرتون زيبا بود. يه كم روضه مكشوف خونده بوديد كه خيلي درد آور بود. موفق باشيد.

    عطاي کثير هم بعد از مدتها با يک مطلب توحيدي به روزه.

    ديوان شعر خالي ست يك قطره اشك دارم

    از چشم بگيريد اي دستهاي كوچك

    بر تن چگونه مانديد در زير تازيانه

    با آنكه از حريريد اي دستهاي كوچك

    .....

    با آنكه خردساليد ،تنها سه سال داريد

    دست مرا بگيريد اي دستهاي كوچك

    تسليت...

    بلبل باغ خستگي زده اش

    در خرابه، به شام شد در خواب...