پسر كوچكيام از سادات
كوچكم ليك بزرگم في الذات
دست پروردة عباسم من
دست مقطوع من اين را اثبات
باشد عبداللّ"ه و تو كشته شوي
زندگي بعد تو او را هيهات
پيش مرگ تو شوم تا كه كنم
مجتبي زادگيامرا اثبات
سپر فاطمه بابايم بود
من كنون ميشوم او را مرآت
خصم بايد كه ز نعشم گذرد
تا كه دستش برسد بر سادات
دادهام دست چو سقا كه شوم
بهر عشاِ تو باب حاجات