سلام
وقتي دل آدم ميگيره بايد روضه بخونه
وقتي دلي كه بايد روضه بخونه هم ميگيره بايد روضه بشنوه
وقتي گوش تو عالم خودشه و غير از حسين حسين هيچي نميشنوه چاره اي نميمونه كه بري ببيني
ميخواستم واسه شبه رسول بنويسم شد ابالفضل
اشك و خون چشم علمدار
اما وقتي روضه ي شبه رسول ميآد
دلم ميسوزه كه ماها گير چشم و ابرويي كه شبيه حضرت رسول بوده مونديم!(خودمو ميگم) اما اين شباهت بيشتر بخاطر سيرت اين الگوي بي بديله كه دل آمدم بخاطر جهل اون انسان نماهايي ميسوزه كه نفهميدن دارن به روي چه موجودي تيغ ميكشن
ببخشيد طولانيدم!
بعضي وقتا آدم دلش روضه ميخواد
خوب شما هم يه روضه نگار نوشتي كه كاش عاقبت بخيرت كنه
اين بار بدون مشخصات نوشتم (چيزي كه هميشه دوس دارم باشه)
موفق و عاقبت بخير باشي
سايبان خيام را بردند
عزت و احترام را بردند
بر نماز شکسته ساقي
اعتبار قيام را بردند
نيزه وعمود و تير عدو
نورماه تمام را بردند
هلهله ميکند سپاه يزيد
آبروي امام را بردند
قمر آسمان حق عباس
رزق بازار شام را بردند
ميکده بعد اين سيه پوش است
ساقي با مرام را بردند
سلام.
يا عباس ع
اجر شما با امام مظلوم
در پناه خداي مهربون
اي اهل حرم مير و علمدار نيامد ..
( بهتر است بگوييم قوت زانوان زينب نيامد ! )