ای کمیل!
خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواری، و شب ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایی که تمام صداها را می شنود! هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد؛ که به هنگام مصیبت چون اب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید، چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند...
پ.ن 1 : ما که هیچ. همه ی اهل کوفه می دانستند که به شرافت و بزرگواری، کسی همپای تو نیست.
هیچ کس به اندازه ی وجود نازنین خودت در رفع نیاز خفتگان و محرومان این شهر نکوهیده، نکوشید.
دلهایی را که تو شاد کرده ای، از امشب مصیبت زده و نالان و گریانند.
آب زلال زمان مصیبت هایشان تو بودی... که اکنون دیگر...
پ.ن 2 : به ذره گر نظر لطف، بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند...
پ.ن 3 : نظری کن مولا!
التماس دعا!