گویی دنیا یک روز بود و گذشت، یا ماهی بود و سپری شد. تازه های دنیا کهنه شده، و فربه هایش لاغر گردیدند، سپس به سوی جایگاهی تنگ، و در میان مشکلات بزرگ، و آتشی پر شراره می روند…
و در میان آنان "پرهیزکاران را گروه، گروه به سوی بهشت رهنمون می شوند"، آنان از کیفر و عذاب در امانند، و از سرزنش ها آسوه، و از آتش دورند، و در خانه های امن الهی، از جایگاه خود خشنودند، آنان در دنیا رفتارشان پاک، دیدگانشان گریان،شب هایشان با خشوع و استغفار چونان روز، و روزشان از ترس گناه چونان شب می ماند...
پس خداوند بهشت را منزل گاه نهایی آنان قرار داد، و پاداش ایشان را نیکو پرداخت،"که سزاوار آن نعمت ها بودند"، و لایق مُلکی جاودانه، و نعمت هایی پایدار شدند...
پ.ن. انّا لله و انّا إلیه راجِعون...
پ.ن. فاطمه.ا، بی دست؛ فاطمه.م، بی رأس؛ شبنم، إرباً إربا...خدایا! قربانگاه بود یا قتلگاه...؟
مریم! فکه را به خاطر داری؟ با هم، هم پیمان شده بودیم...حالا تنها حلقه ی باقی مانده ی زنجیر، من ِ روسیاهم...
پ.ن. الهی! بر سفره رسول الله میهمانشان کن...