سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ای علی که جمله عقل و دیده ای........شمه ای واگو از آنچه دیده ای........آن چه دیدی که مرا زان عکس دید........در دل و جان شعله ای آمد پدید؟!........آن چه دیدی برتر از کون و مکان........که به از جان بود و بخشیدیم جان؟!........در شجاعت شیر ربّـا نیستی........در مروّت خود که داند کیستی!........بازگو ای باز عرش خوش شکار........تا چه دیدی این زمان از کردگار؟........چشم تو ادراک غیب آموخته........چشمهای حاضران بر دوخته........راز بگشا ای علی مرتضی........ای پس از سوء القضا حسن القضا........چون تو بابی آن مدینه علم را........چون شعاعی آفتاب حلم را........باز باش ای باب بر جویای باب........نارسد از تو قشور اندر لباب........باز باش ای باب رحمت تا ابد.......بارگاه ماله کفواً احد........امّت وحدی یکی و صد هزار........بازگو ای بنده بازت را شکار

منوی اصلی
]]]]]]]]]]]
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
 RSS 

دوستان
]]]]]]]]]]]

مولا
بندیر
پنجره
بشری
حوریب
الف دام
کرشمه
محرمانه
طالب یار
تشنه لب
زائر محرم
از نیستان
اِســـکالپل
سقا خانه
خیبر شکن
عطای کثیر
حمیدستان
نهانخانه دل
ایران اسلام
یک وجب دل
سلالة النبی
عشاق الزهرا
خیمه ی سبز
لطیف لم یزالی
عبور باید کرد...
آقا حمید (باکری)
آقا مهدی (باکری)
نسیمی از بهشت ...
تا یوسفم از چاه برآید...
سی صد و سیزده بهشتی
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس


مطالب قبلی
]]]]]]]]]]]

موضوعات وبلاگ
]]]]]]]]]]]


اشتراک در خبرنامه
]]]]]]]]]]]
 
آمار بازدیدها
]]]]]]]]]]]
امروز: 183 بازدید
کل بازدید ها: 194119

آهنگ وبلاگ
]]]]]]]]]]]


جستجوی مطالب
]]]]]]]]]]]


سه شنبه 87 آذر 26 || 3:24 عصر

سیره 1

در زمان خلافت عمر، فردی در مسجد الحرام طواف می کرد و تحت عنوان طواف، بوالهوسی می کرد. عمر نیز در مسجد الحرام نشسته بود.
حضرت علی مرتضی (ع) طواف می کردند که دیدند که این فرد به بهانه ی طواف، حرمت خانه ی خدا را می شکند. به او سیلی زدند.
خواست اعتراض کند که دید سیلی از جای بلند بالایی بوده! سیلی از شاه ولایت است. مگر می شود چیزی گفت؟
برای اعتراض نزد عمر رفت و گفت: "علی (ع) در حال طواف به من سیلی زد."
عمر صبر کرد تا امیر المؤمنین (ع) تشریف آوردند. گفت: "یا علی! این مرد از تو شکایت دارد. می گوید من طواف می کردم علی به من سیلی زد!"
حضرت فرمودند: "طواف نمی کرد، بوالهوسی می کرد."
عمر به آن مرد گفت: "بلند شو برو! رأتکَ عین الله و ضَربتکَ یدُ الله!"
چشم خدا تو را دیده و دست خدا هم تو را زده است. بی خود شکایت نکن!

*****
حالا عمر اینقدر استعداد نداشته که عین الله بودن امیرالمؤمنین (ع) را بفهمد. اما خدا می خواست که همه ی اجزای عالَم مداح امیرالمؤمنین (ع) باشند. همه چیز لشکر خداست. زبان عمر هم جُند خداست! *

علی گلواژه ی قاموس عشق است...

پ.ن1. السَّلامُ عَلَیکَ یَا عَینَ اللهِ فی خَلقِهِ.
پ.ن2. خداونـدا! جرعه ای از جام ولایــت در جـان ما بریــز، و ما را ظرفیت و خشوع نوشیدن آن عنایت کن که « إنَّها
          لَکَبیرَةٌ إلا عَلَی الخاشِعین » **
پ.ن3. همی گویم و گفته ام بارها که:
         الهی، ای فلک! دیگر نگردی
         اگر دور سر حیدر نگردی...!
         الهی، ای نفس! بی حُبِّ مولا
         اگر رفتی، به سینه بر نگردی...!
پ.ن3. این اثبات نیست، اعتـــراف است! چشـمت را کـه ببنــدی و وجــود خورشیـد را انکار کنی، نه تنهـا در بودن
         خورشید شک و شبهه ای ایجاد نشده، که حماقتت هم اثبات شده! (حتما دانلود کنید)
پ.ن4. امروز آسمان برف شادی بارید، فلک شاد است در شادی مولایش. ما نیز...
پ.ن5. عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا!
          به قول بزرگـی: سادات مطابق کرمشون رفتار کنن! ( سـادات هستیم که هستیم! دلیل نمی شود عیـدی
          نگیریم! ) تبریک.

----------------------------------
* از کتاب نغمه ی عاشقی- استاد فاطمی نیا- ص144 (نقل شده از کتاب " الیواقیت و الجواهر " شعرانی از علمای اهل تسنن)
** سید مهدی شجاعی




موضوع نوشته:سیره

سخن دوستان ()