ارباب!
که می گوید حج را شکستی که نماز را تمام کنی؟
هاجر چه می داند به خواهر تو چه گذشت، آن زمان که میان تل و گودال، هروله می کرد؟
چشمه به اذن تو برای وَهَب جوشید، فرمان تو کافی بود که زمین برای لبان خشک علی اصغر (ع) به جوش آید.خشکی کام کودکان تو فخر دارد به زمزم زیر پای اسماعیل...
اینجا همه قربانی می شوند؛ کوچک و بزرگ، اصغر و اکبر.خلیل عشق! چند ذبیح الله به قربانگاه آوردی؟
رسم اینجا ، عرق شرم بر حجر می نشاند، اینجا شیطان ، سنگ بر ولی الله می زند.
مقام « شق القمر » نیز همین جاست. مگر عباس تو « قمر » نبود؟ او که گِرد تو می گردید...
« اللهمَ اجعَلهُ لی حَجّا ً مَبرورا ً، وَ عَمَلا ً مَقبولا »
حج تو تمام بود!
نمازت نیز...
پ.ن1. فخر عرب و عجم ؛ مقصود عالمین
کجایی که این روز ها امیر عرب (!!) با شیاطین رقص شمشیر می کند؟!
چرا چنین نباشد؟ بزم شرابش که به راه است! باید برقصد...
مردم غزه مردند که مردند!
بنوش امیر! بنوش! تو از یزید که چیزی کم نداری!
لا اقل جامت را به سلامتی کودکان غزه بنوش که فردای قیامت بی جواب نباشی!!!
پ.ن2. مولا! جنایت به غایت رسید، نمی آیید؟
پ.ن3. حال دل.