غیرتت کم از مردان آل هاشم ندارد.
نواده ی علی، زاده ی حسن، پرورده ی حسین (ع) خیمه نشین نمی ماند.
ولیّ ِ خدا در محاصره ی تیغ نامردان باشد و عبدالله مردی نکند؟ سپاه زینب رجز بخواند و رزم کند، ولی عبدالله سپر عمویش نباشد؟ حسین (ع) به خون علی اصغر وضو کند، ولی عبدالله در محراب نماز عشق نگزارد؟
هیهات که چنین باشد...
آنقدر مرد بودی که عمه نیز به گردت نرسد. آنقدر شیر بودی که شمشیر در برابرت بازیچه ی طفلان باشد.
دل که دریایی باشد، اگر تنگ شود، طوفان می کند! طوفان تو عمه را به ساحل فرستاد و عمو را نا آرام کرد.
آخرین سرباز! در قتلگاه به قطع الیمین اقتدا کردی، قربة إلی الله...
الله اکبر!
دل از هجـــــر عمویم سوخت عمه
به جــــــانم آتشی افــــروخت عمه
من از عشق عمو ای عمه مستم
دل از غیر عمـــو عمـــــه گسستم
روم تـــــا دامــــن مهــــــرش بگیرم
چـــو اصغر اندر آغوشش بمیــــــرم
پ.ن. حال دل.